بیر سویلان جان گیوی سویورم بن سنی ( مانند جانی که بسیار شیرین است ترا دوست دارم)......بیردُکیلان کان گیوی سویورم بن سنی ( مانند خونی که ریخته شده است ترا دوست دارم )..... آیرلما آیرلما بیرکان قدح گیوی ایستیورم بن سنی (ازمن جدا نشو جدا نشو که من ترا مانند شراب جان دوست دارم ومی خواهمت ).....آیم گونم جانم سوگلیم سن ( تو ماه من، خورشید من، جان من وعشق من هستی) .....گلم گونشم گونم گولّم سن ( تو گل من، زندگی من، روزگار من و درونم من هستی)، .........چوخ چوخ اوزلدم بن سنی ( بسیار بسیار بخاطر تو سختی ها کشید م ومنتظر آمدنت بودم ) .......اوزاخ اوزاخ یولاری گوزلدم بن سنی (برای پیدا کردن تو راه های سخت زیادی را جستجو کردم ) .......بیرگون گیوی یاندم سوندم بن سانا (وبه خاطر تو مانند آفتاب سوختم وخاموش شدم ).......یاش عمرمدا آق بولدی سیاه ساچلارم سانا ( و دراین عمر جوانی ام موهای سرم سفید شد فقط به خاطرتو)........اوف!اوف! اوف! آیرلما آیرلما، نه گجیلار یالنگیزکالدم تک باشما ( آه آه آه ! ازمن جدا نشو که چه شبها بدون تو تنها ماندم تک وتنها ماندم تنهای تنها) .........گوزیاشم دُکیب بیریانا ( واشک های چشمانم را به هرطرف ریختم ) .......کان دامارم کرب کرب سن یولینا (ورگ های خونینم را بریدم وتکه تکه کردم به پای تو ) ........ گوزلریم کوراولدی (چشمانم کورشد) ....... گونلّریم توزان اولدی (روزگارم همچون خس خاشاک طوفانی شد)........دلیم توتلدی، گوزم کوریدی، قولم کریلدی، هجران، حسرت، آیرلکدان ( قلبم شکست، چشمانم خشک شد، شانه هایم افتاد به خاطر هجران ، حسرت وجدایی ) .......آغلایورم آغلایورم بودرمانسیز دردمدان ( گریه می کنم گریه می کنم به این درد بی درمانم ).......بوغریب گولاریمدان ( به این روزگار غریبم) ......... بوآتش گیوی دوزاخ اولان جگریدمدن (به این قلبم که همچون آتش جهنم می سوزد) .....آغلایورم آغلایورم ( گریه می کنم گریه می کنم )....... خاطراتم وار خاطراتم وارکی بیرغنچه گیوی اکدیم بوحیاط باغچه یورگمدا (خاطرها دارم خاطرها دارم که در باغچه زنده قلبم مانند غنچه پرورشش دادم ) ........ هپ گیچلار یازیورم بودیوارقلبمدا بیراوچ ساطرسانا "سویورم سویورم سویورم" ....... ( وچه شب ها که برای تو بر روی دیوار قلبم سه سطر می نویسم : دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم )............
" ک "